خاطره ها ، خاکستربه جامانده ازشعله ایام برهیمهِ زندگانیِ ما ، چه راحت با نیم نسیم زمانه به آسمان فردای امروز شده پرکشد وبرسرو رویمان نشیند . . .

انگار همین چند لحظه پیش بود که کلمه را یادگرفتیم و مفهوم را حس کردیم.  . . .

انسان و انسانیت، عشق وعاشقی، سادگی ِزیبازیستی چون گل ؛. . . . .

 وچه راحت باسوزاندن آن هیزم درک ، همه مفاهیم را هم سوزاند یم. . . . .  

افسوس که از آن همه بودن ویکی شدن وسادگی وزیبایی ، هیچ چیز نماند
هیچ چیزی غیراز خودخواهی و تن خواهی ونقاب باقی نماند ؛. . . . حتی رد یک خاکستر

افسوس که همه عمرصرف رفتن فقط فرورفتن میان منجلاب شد وبس


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها