بگذار برایت بگویم
که این تن تکیده مانده درراه
از عبورسالهای کویریِ مهربانی
تنی شد عاشقانه
که بوی عشق ، حتی
ازحیاط همسایه
به روحش پرِپرواز می دهد
دستانش درکار مرهم
بربا ل پرنده زخمی
آغوشش پناه بی پناهی
سرشانه اش جایی برای
هق هق بی دلیل و بادلیل
حال اگر تو درراهی
حال اگر تو صدای قلبم را می شنوی
به سراغم بیا نازنین
بیا پیش از آنکه
طوفان این زمستان نامردمی
تنم را برباد دهد


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها